سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
ما دو نفر
سوتک ( یکشنبه 88/1/30 :: ساعت 1:59 صبح )

چند روز است به آدم‌ها فکر می‌کنم.
آدم‌های مجازی.
چقدر قابل شناختند؟ همین هستند که توی وبلاگ و توییتر و فرندفید داد می‌زنند؟ همینی هستند که توی چت می‌خندند و گریه‌ می‌کنند؟
من چی؟ من هم شده‌م یک آدم مجازی برای آن‌ها!
من هم همینم که توی وبلاگ‌م هستم؟ همین که چت می‌کند، توییت می‌کند، کامنت می‌گذارد و...؟
به آدم‌های مجازی زندگی‌م فکر می‌کنم. به این‌که در دنیای واقعی‌م چه جایی دارند؟ کجای زندگی‌م نشسته‌اند؟
به آمدن‌ها و رفتن‌ها فکر می‌کنم... به خودکشی‌ها، بازگشت به زندگی‌ها و...
به این‌که روابط ما آدم‌های مجازی قانون و قاعده‌ هم برمی‌دارد؟‌ قانون و قاعده‌های رسمی را بی‌خیال شو‌! منظورم همین قانون‌های نانوشته‌ی روابط بین فردی‌ست.
اصلا می‌توانیم اخلاق را هم، توی این زمین بازی مجازی راه دهیم؟!
اخلاق دنیای واقعی را می‌گویم! همان که پای‌بندت می‌کند به خیلی چیزها. همان که حتی اگر از زمین و زمان هم خسته شده باشی نمی‌گذارد بروی و پشت سرت را هم نگاه نکنی. همان که با تو کاری می‌کند که در بدترین شرایط هم نتوانی بی‌خیال اطرافیانت شوی...

درگوشی:
آدم‌های مجازی هنوز برای من آدمند، گرچه شاید برای خیلی‌ها آی‌دی باشند به نام ابهام! 





لیست یادداشتهای آرشیو نشده